-
من
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 22:46
اکنون تو با مرگ رفته ای و من،اینجا،تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس،گامی به تو نزدیکتر میشوم ....این است زندگی من ا دیگر توان گفتنم نیست من زاده ی افکار پریشان خویشم
-
اینم شد زندگی...؟
شنبه 26 تیرماه سال 1389 11:25
افسرده دلند،از زندگی به ستوه آمده اند خویشتن را فرومایه می پندارند. عزیزان خود را آزار می دهند دوستند وناخواسته دشمنی می کنند طلاق می دهند وبرزناشویی خویش خیانت می کنند به خودکشی ،باده گساری،قمار وتن فروشی پناهنده می شوند حتی به تبهکاری وخیانت دست می آلایند...
-
شکستم...دویدم...فتادم
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 20:17
درها به طنین های تو وا کردم. هر تکه را جایی افکندم ، پر کردم هستی ز نگاه. بر لب مردابی ، پاره ی لبخند تو بر روی لجن دیدم ، رفتم به نماز. در بن خاری ، یاد تو پنهان بود ، برچیدم ، پاشیدم به جهان. بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن ، و به خود گستردن. و شیاریدم شب یک دست نیایش ، افشاندم دانه ی راز. و شکستم آویز فریب. و...
-
یه پایان تلخ بهتر از یه تلخیه بی پایانه...
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 20:17
همیشه وقتی به پایان ماجرا میرسیم یه جورایی ناراحتیم! وقتی به آخر قوزی آبمیوه میرسیم...وقتی به آخر خط مترو میرسیم...وقتی درسمون تموم میشه....وقتی از سرکار برمیگردیم...وقتی سفرمون تموم میشه...وقتی میمیریم... بعضی موقع ها آدما همدیگر و تحمل می کنن به نظرم جرات می خواد که بتونی یه رابطه تلخ و پایان بدی شاید بی رحمانه به...
-
شروع به کار
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 20:16
این مطلب برای تست فرستاده شده است! وبلاگ نقطه ی صفر مرزی بزودی نگارش های خود را در باب موضوعات مختلف بر روی شبکه جهانی اینترنت منتشر خواهد کرد.